تلاش کردیم تهران واقعی را فراتر از افراد و جریان ها روایت کنیم
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۰۲۸۷۵
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالمطهر محمدخانی رییس مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران در ابتدای مراسم ضمن تبریک ولادت حضرت زینب و تسلیت حوادث اخیر در غزه گفت: ویژگی داستان ها این است که می تواند درباره احوال یک فرد یا یک واقعه تاریخی باشد. در حوادث اخیر غزه ما تصویر کودکی را دیدیم که من اسم آن کودک را نمی دانم اما تصویری که از آن کودک دیدیم که به دلیل تبعات بمباران می لرزید و زخم کوچکی روی دستش بود داستان کوتاهی است که تا مدت ها می تواند اذهان را به خود مشغول کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی درباره ظرفیت های تهران برای داستان نویسی عنوان کرد: داستان تهران به عنوان پایتخت با قدمت تاریخی به عنوان شهری که بخش زیادی از مردم ایران را در خودش پذیرایی می کند قصه های مختلفی در دل خود دارد و به عدد کسانی که در تهران زندگی می کنند، قصه در شهر هست و می شود آن را روایت کرد مهم این است که از چه زاویه ای این داستان ها را روایت کنیم.
سخنگوی شهرداری تهران گفت: در این روزهای اخیر در شهرهای بزرگ دنیا راهپیمایی های زیادی برای غزه و بر علیه صهیونیست ها راه افتاده است. تهران از این منظر پرچم دار و داعیه دار این راهپیمایی هاست. آنچه که شما در لندن می بینید و می تواند سر منشا و آغاز یک بیداری در دنیا باشد هر سال در ایران تکرار شده است.
وی افزود: سالهاست که در پایان هر جمعه ماه رمضان مردم روزدار و تشنه لب با بیداری و نگاهی دقیق در راهپیمایی روز قدس شرکت می کنند و این حرفی که امروز ما از زبان مردم دنیا در شهرهای مختلف می شنویم تصاویر و گفته هایش را سالهاست شنیدیم و دیدیم و این یکی از قصه های تهران است.
محمدخانی با ارائه تصویر استقامت و پایداری تهران در برهه های تاریخی بیان مرد: این تصویر تهرانی است که در زیر موشک باران صدام قد خم نکرد، تهرانی که در اوج جنگ محل اعزام چند ده هزار نفری جانبازان و جان فدایان وطن بود، تصویر آن فراخوان بزرگی که در استادیوم آزادی شکل گرفت و جوانان شهر جمع شدند و گفتند که می خواهند از وطن دفاع کنند، قصه های این شهر است بنابراین تهران را باید این طور روایت کرد.
وی افزود: البته شاید برخی بخواهند قصه تهران را قبل از بهمن ۵۷ روایت کنند اما تهران حقیقی و واقعی در چهار دهه اخیر در منطقه و جهان خودش را نشان داده است و بنابراین روایت باید به این سو برود.
محمدخانی در بخش دیگری از سخنانش گزارشی درباره پنجمین جایزه داستان تهران ارائه کرد و افزود: در این دوره جشنواره تلاش شده تا تهران واقعی را فراتر از افراد و جریان ها روایت کنیم و به عبارتی تهران مردم را روایت کنیم.
وی ادامه داد: جایزه داستان تهران در سه بخش داستان کوتاه، روایت و نوجوان برگزار شد. از ابتدا تلاش بر این بوده که مسیر ادوار قبلی ادامه یابد و شاهد ارتقا هم باشیم. ترکیب کیفی و قابل دفاعی از داوران در این دوره بوده که به آن اعتبار بخشیده و حضور این داوران خیال شرکت کنندگان را راحت کرده است. مجموعه های مختلفی مانند شرکت مترو، برج میلاد و اداره کل آموزش های شهروندی در برگزاری این جایزه کمک کردند.
به گفته محمدخانی، در بخش نوجوان، ۲۵۰ نوجوان از مناطق مختلف در این مسابقه شرکت کردند و این یک اتفاق است که وظیفه ما را سخت می کند چون باید بخش های مختلف شهرداری از این استعدادها استفاده و آنها را هدایت کنند.
وی با بیان اینکه هزار و ۷۶ اثر به دبیرخانه پنجمین جایزه داستان تهران رسیده افزود: از این تعداد اثر، 657 داستان کوتاه، 258 روایت و 158 اثر نوجوان به دبیرخانه واصل شده است. داوران سه هفته به بررسی آثار پرداختند و در مرحله نهایی ۳۰ داستان، ۱۵ روایت و ۱۸ اثر نوجوان انتخاب شدند.
مهدی قزلی در بخش دیگری از این مراسم به نمایندگی از هیئت داوران درباره پنجمین جایزه داستان تهران توضیح داد: به عنوان کسی که ۶ دوره جایزه جلال، ۶ دوره شعر فجر و جایزه پروین اعتصامی را برگزار کردم اذعان دارم که هیئت داوران برجسته ای این جایزه را داوری کردند. واقعیت این است که ما درباره کمیت آثار انتظار این استقبال را نداشتیم چراکه هزار و ۷۶ اثر در سه بخش داستان کوتاه، روایت و نوجوان به دبیرخانه برسد.
وی ادامه داد: در مقایسه با جشنواره های مشابه تعداد آثار خوب بوده اما مهمتر از هزار و ۷۶ اثر رسیده به عنوان کسی که درگیر جشنواره و داوری بوده می گویم ما از کیفیت آثار در مرحله نخست داوری غافلگیر شدیم و انتظار این سطح از کیفیت را نداشتیم.
قزلی گفت: با توجه به رکود نسبی ادبیات در دو سال اخیر استقبال از جایزه بی نظیر بود و به همین دلیل کار داوری برای همه ما سخت بود. در جلسه نهایی به هر حال اجماع خوبی در هر سه گروه داوری وجود داشت. آثار گروه نوجوان امکان رشد بهتری داشت و از آثار نهایی رسیده به بخش نوجوان می توان کتابی حرفه ای برای بازار نشر استخراج کرد.
وی گفت: برندگان این جایزه به خود افتخار کنند چون با توجه به آثار رسیده در این جشنواره برای شرکت کنندگان رسیدن به مرحله نهایی خود می تواند مایه مباهات باشد.
قزلی در پایان پیشنهاد کرد که این جایزه به صورت سالانه برگزار شود و گفت: داستان کوتاه، نوجوان و جوان با کتاب بستر متفاوتی دارد و می توان با توجه به حجم آثار آن را سالانه برگزار کرد. معتقدم با این جشنواره می توان سلفی گرفت.
معرفی برگزیدگان
اسامی برگزیدگان پنجمین جایزه داستان تهران در سه بخش داستان کوتاه، روایت و نوجوان معرفی شدند.
در بخش «داستان کوتاه» برای کسب مقام نخست، دیپلم افتخار، تندیس جایزه داستان تهران و مبلغ چهارصد میلیون ریال جایزه به سعید احساندار برای داستان «حوض شتر گلو» اهدا شد. جایزه نفر دوم در این بخش شامل دیپلم افتخار، تندیس جایزه داستان تهران و مبلغ دویست میلیون ریال جایزه نقدی به مصطفی سلیمانی برای داستان «بوی قند سوخته» داده شد. هانیه سلطان پور برای داستان «عبور» در این بخش مقام سوم را کسب کرد که جایزه آن شامل دیپلم افتخار، تندیس جایزه داستان تهران و مبلغ صد میلیون ریال جایزه نقدی بود.
در بخش «داستان کوتاه» از میان آثار رسیده در مرحله داوری اولیه سی اثر به مرحله نهایی رسیدند. بنا به تصمیم هیات داوران به جز سه اثر منتخب، پنج داستان کوتاه شایسته تقدیر شناخته شدند. جوایز این بخش با مشارکت شرکت متروی تهران و برج میلاد به زهرا سماواتیان برای داستان کوتاه «صفر بیست و یک»؛ محمد ایرانی برای داستان کوتاه «طعم تهران»؛ گالیا توانگر برای داستان کوتاه «بلوای لاجونها» و بهروز شیدا کراتی برای داستان کوتاه «قوسوارها» اهدا شدند.
در بخش «روایت» مرضیه اعتمادی برای روایت «تهران سوار کالسکه دخترم» برنده دیپلم افتخار، تندیس جایزه داستان تهران و مبلغ چهارصد میلیون ریال جایزه نقدی شد. جایزه نفر دوم
در این بخش شامل دیپلم افتخار، تندیس جایزه داستان تهران و مبلغ دویست میلیون ریال جایزه نقدی به فائضه غفار حدادی برای روایت «یک فنجان چای با تهران» داده شد. فاطمه مرادی برای روایت «وطنی برای بیوطن ها» مقام سوم را کسب کرد و به او دیپلم افتخار، تندیس جایزه داستان تهران و مبلغ صد میلیون ریال جایزه نقدی اهدا شد.
هیات داوران پنجمین دوره جایزه داستان تهران از میان آثار رسیده به بخش روایت تهران به جز سه اثر منتخب چهار اثر را شایسته تقدیر دانست. جوایز این بخش با مشارکت اداره کل اموزشهای شهروندی و سازمان بهشت زهرا به انوشه میرمجلسی برای روایت «سهم من از تهران»؛ فاطمه کیایی برای روایت «خواهر بزرگتر»؛ ریحانه هاشمی برای روایت «شاه بیت» و سمیه حسینی رچی برای روایت «آدم درختی» اهدا شدند.
در بخش «نوجوان» هیات داوران ضمن تقدیر از شرکت کنندگان نوجوان با اجماع آرا اثری را برای دریافت جایزه اول تا سوم کاندید نکرد. اما از میان آثار راه یافته به مرحله نهایی پنج اثر شایسته تقدیر شناخته شدند. جوایز این بخش از سوی اداره کل آموزش های شهروندی به باران بصیرت برای روایت «آخرین متروی ارم سبز»؛ سورنا داودی برای داستان کوتاه «گنج درون»؛ نگین پویا برای داستان کوتاه «راز بربط باربد»؛ دنیا اسکندر زاده برای داستان کوتاه «عمو نفتی» و خاطره افتخار منش برای روایت «ویلچرسواری در تهران» اهدا شدند.
بر اساس این گزارش، اجرای نمایش «خبرنگارِ بی خبر» به کارگردانی محمدهادی عطایی از دیگر برنامه های در نظر گرفته شده برای آیین اختتامیه بود. همچنین بهروز رضوی در بخش پایانی این مراسم بریده هایی از داستان های برگزیده در این جایزه را برای حاضران قرائت کرد.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1837797منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: ادبیات ادبیات داستانی پنجمین جایزه داستان تهران میلیون ریال جایزه نقدی برای داستان کوتاه دیپلم افتخار مرحله نهایی برای روایت روایت کنیم اهدا شد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۰۲۸۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصلاحطلبان؟ خیر، متشکرم!
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.
پینوشت:
[۱] خوانندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.